از خود، بی خود

تکه‌هایی از هر چیز که نیست، هر کس که نیست.

از خود، بی خود

تکه‌هایی از هر چیز که نیست، هر کس که نیست.

من پرنده نیستم، کرگدنم

میز، زندگی، عمر

سه شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۱۰ ب.ظ

اخیرا رفته بودم خونه پدری، اتاق اسبقم رو مبدل به گلخونه‌ای آماتور رویت کردم. یه میز تحریر بود تو اتاق که راحت ۱۰ تا ۱۵ تا گلدون روش خبردار واستاده بودن تا ازشون سان ببینی. اون میز رو وقتی دانش‌آموز ابتدایی بودم واسم خریده بودن. یادم میاد اون موقع اونقدر بزرگ بود که اصلا نمیتونستم ازش استفاده کنم و همش گله می‌کردم. اواخری هم که خونه بابام ساکن بودم و دانشگاه می‌رفتم یادمه همیشه بخاطر کوچیک بودنش اذیت می‌شدم. اصلا اون دورانی که اندازه‌ام بود رو یادم نمیاد. یعنی یه زمانی واسم ایده‌آل بود این میزه ولی من اصلا اهمیت ندادم به این مسئله. یعنی اگه در مورد میزه ازم بپرسن فقط در مورد اوایل و اواخر استفادم ازش میگم. زندگی هم مثل همینه! موقعی که ایده‌آل و رو غلطک هستش اصلا متوجه نیستیم. به محض اینکه میافتیم تو چاله چوله سریع میگیم آره زندگی با ما نساخته. خوب که فاصله بگیری نیگاش کنی میبینی نه؛ یه جاهایی زندگی بدجور باهات ساخته و اصلا ندیدی.

  • مهندس شوریده‌حال

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی