از خود، بی خود

تکه‌هایی از هر چیز که نیست، هر کس که نیست.

از خود، بی خود

تکه‌هایی از هر چیز که نیست، هر کس که نیست.

من پرنده نیستم، کرگدنم

ماکزیمم زندگی

جمعه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۰۷ ق.ظ

عجب روزگار خوبی داشتم. خودم رو چند پله بالاتر از بقیه آدما میدیدم انگار که رو نردبون وایستاده باشی و از بالا داری با مسرت به بقیه و زندگی مسخرشون نگاه می‌کنی. تو خیابون که راه می‌رفتم خودم رو بهتر و شادابتر از بقیه‌ای میدیدم که درگیر روابط چرت بینشون هستم. تو کافه‌ها تنها و راحت با چنان فخری لم میدادم به صندلی و بقیه رو می‌پاییدم که انگار این ریغوها از زیر دست من اومدن بیرون و الان نگاشون تو چشم همدیگه فرو رفته و فکر می‌کنن خنده رو لبشون از ته دلشونه. همه آدما و دغدغه‌هاشون واسم کوچیک و بی‌اهمیت بود. در حالی که همه داشتن تو یه زمین هموار دست و پا می‌زدن من همینطوری داشتم یه مسیر رو به بالا رو با سرعت و خوشی طی می‌کردم.
اما الان فکر می‌کنم دیگه به ته روزای خوشم رسیدم. وایستادم تو نقطه ماکزیمم زندگیم و دارم شیب تند رو به صفر زندگیم رو با بغض نیگا می‌کنم و می‌دونم که راه برگشت نیست. باید رو این نمودار حرکت کنم و هر چقدر هم معطل کنم دردی ازم دوا نمیشه. قراره بشم یکی از همونایی که قبلا کوچیک می‌دیدمشون.

  • مهندس شوریده‌حال

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی