از خود، بی خود

تکه‌هایی از هر چیز که نیست، هر کس که نیست.

از خود، بی خود

تکه‌هایی از هر چیز که نیست، هر کس که نیست.

من پرنده نیستم، کرگدنم

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

روزای بدی بود، حال خوشی نداشتم. داشتم برمی‌گشتم منزل که از دور دیدمش. سایه بود، نزدیک‌تر که شد رخ گشت هویدا! بور بود، چشما سبز، قد و قامت رعنا، موهاش بور. ازم رد که شد یک چیزی ازم کند. یک قسمتی از خودم رو ازم گرفت. تابحال حسرت چیزی رو نخورده بودم، هیچی؛ ولی برای اولین بار حسرت خوردم که چرا این دختر با من نیست، ,hsi من نیست. خیلی زود فهمیدم یه چیزیم شد. بعد اونروز دیگه اون آدم سابق نشدم. هنوز جای خالی چیزی که ازم کند درد می‌کنه. کاش هیچوقت ندیده بودمش.
از بورها همیشه بدم میومد. بد داغ میذارن به دل آدم و میرن.

  • ۰ نظر
  • ۱۷ فروردين ۹۶ ، ۲۰:۱۷
  • مهندس شوریده‌حال